تاسف

ساخت وبلاگ
خشونت که همه آن را مذموم می شماریم صرفا جنبه فیرزیکی ندارد و قرار نیست فقط دست های مشت شده و مشت های گره خورده را نماد تندرفتاری بدانیم و بر لگد زدن بخروشیم.خشونت در کلام، از خشونت در رفتار هم موثر تر و ویرزان کننده تر است.گاه حتی زبان هم به خود زحمت حرکت نمی دهد اما نوع نگاه بار خشونت را بر دوش می کشد.زمانی هم زبان و نگاه کاری نمی کنند سکوت می شود نماد خشونت.اظهارات تند و زننده می‌تواند خشونت فعال و کلامی باشد. محکم بستن در یا شکستن وسایل نیز در اوضاعی می‌تواند فعال و غیرکلامی باشد و همین‌طور سکوت بی‌جا و سرد و اخم‌کردن می‌تواند غیرفعال و غیرکلامی باشد.گاهی خشونت کلامی را به‌صورت خشونت کلامی مستقیم و خشونت کلامی غیرمستقیم تقسیم می‌کنند. فحش، ناسزاگفتن، جملات تحقیرآمیز، فریادزدن و مسخره‌کردن ازجمله خشونت‌های کلامی غیرمستقیم هستند. طردکردن، ردکردن، غیبت‌کردن و جملات تحقیرآمیز در مورد فرد غایب نیز ازجمله خشونت‌های غیرمستقیم کلامی است." هر کدام هم در جای خود نقش باروت را ایفا می کند که چون از سوی طرف دیگر دیده شود به انفجار می انجامد.گاه حتی می توان این رفتار را صاحب سهم افزون تر در جنایات دید. کلید واژه حقوقی "سبب اقوا از مباشر" در چنین جایگاه هایی قابل تعریف می تواند باشد. نمی زند اما چنان طرف را به مرز جنون می رساند که نتیجه می شود جنایت. زخم چاقو را مرهم می توان گذاشت اما زخمی که زبان با بی رحمی تمام ایجاد می کند گاه هرگز التیام نمی یابد.در جایی می خواندم که شیری در خانه صاحبش زندگی می کرد. روزی زن خانه گفت چیست این موجود بدبو را نگه داشته ای؟ شیر از مرد خانه خواست که با تبر بر سرش بزند و سپس شیر با سر شکسته رفت. بعد مدتی برگشت و به مرد گفت: نگاه کن! از زخم تبر اثری نیست اما تاسف...
ما را در سایت تاسف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vafadarfaz بازدید : 99 تاريخ : سه شنبه 18 بهمن 1401 ساعت: 21:27

با خدا صحبت کنیم به هر زبان که می توانیم... چون اوست که «درون» را می نگرد و «حال» را و برایش مهم نیست که در «برون» چگونه به «قال» می پردازند.خدایی چنین مهربان را به صحبت بگیریم تا به صحت و سلامت برسیم، ...خدایا! با همه وجود تو را می خوانم که تنها روزنه امیدی هستی که هیچ گاه بسته نمی شود.با دهان بسته می توان صدایت کرد. با پای شکسته می توان سراغت را گرفت و تنها خریداری هستی که اجناس دل های شکسته را بهتر می خری.این دل شکسته را هم بردار که چون تو برداری، سر دار رفتن هم شیرین است. می دانم ای خدای من، تو تنها کسی هستی که وقتی همه رفتند، می مانی وقتی همه پشت کردند، آغوش می گشایی. وقتی همه تنهایم گذاشتند، محرمم می شوی.مولای من! تو تنها سلطانی هستی که دلش با بخشیدن آرام می گیرد، نه با تنبیه کردن. گناهانم را ببخش که نه از سر خودخواهی که نتیجه گم کردن خویش است.می دانی خودم را که پیدا کنم، شرمنده سراغ تو را خواهم گرفت که رسول صادقت فرمود: من عرفه نفسه فقد عرفه ربه. کمکم کن مولای من تا خود را بشناسم، تا با معرفت به حضورت سلام کنم که رفیق ترینی.امروز با  بیست و هفتمین دوست وبلاگی ام از نزدیک افتخار دیدار حضوری داشتم  تاسف...
ما را در سایت تاسف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vafadarfaz بازدید : 76 تاريخ : جمعه 7 بهمن 1401 ساعت: 17:28

سلام بر دوستان و همراهان همیشگی ام چند وقتی است حوصله نوشتن ندارم اما امروز چند خطی نگاشتم تا وبلاگم را گرد وغبار نگیرد افراط و افراطی‌گری بسان آتش است در برابر تفریط که مثل خشکسالی به زمین لشکر می‌کشد و همه چیز را می‌خشکاند. این دو، دست به دست هم می‌دهند در نابود کردن آنچه هست و آنچه می‌تواند باشد و حتی آنچه باید اتفاق بیفتد. هر قبیله‌شان هم هزار ادعا دارد اما یک وعده صادق از زبان‌شان شنیده نمی‌شود. به هرچه می‌خواهند خود را بخوانند مهم نیست، مهم کلام معیار مولای سخن و صاحب نهجِ بلاغت است که: "لا تَرَى الجاهِلَ الاّ مُفْرِطا او مُفَرِّطا؛ نادان را نبینى، مگر افراطگر یا تفریطگر."یا چنان بر می‌دارند که خاک آن منطقه را هم چال می‌کنند و یا اصلا برنمی دارند که خاک به کوه تبدیل شود. از این جماعت نمی‌توان توقعی داشت. انتظار دانایی از نادان، توقع به جایی نیست اما به جاست این توقع که دانایان، زمام امور را به افراطیون و تفریطیون نسپارند. حتی آنان را به مشورت نگیرند چه رسد که همه تکیه خود را به داده‌‌ها و داده پردازی آنان داشته باشند. معلوم است وقتی از نگاه اینان ببینند و به زبان اینان سخن کنند، چه اتفاقی خواهد افتاد. یا خشکسالی روی خواهد داد یا آتش به‌تر و خشک خواهد افتاد. مسئولان هم اگر تحت تاثیر این جماعت قرار بگیرند به گستره حوزه مسئولیتشان متضرر خواهیم شد.در شرایطی که جامعه به آرامش نیاز دارد، صدای عربده اینان نه‌تنها آرامش نمی‌آفریند که دامنه سکوت را هم نمی‌افزاید و حتی ته مانده آرامش را هم برمی‌آشوبد. حکایت اینان، حکایت همان شخصی است که چنان بر ضد دشمنش مى کوشید که به خود زیان مى رسانید، امام علی(ع) به او فرمود: "تو مانند کسى هستى که نیزه در بدن خود فرو برد تا دیگرى را که در کنار تاسف...
ما را در سایت تاسف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vafadarfaz بازدید : 189 تاريخ : جمعه 7 بهمن 1401 ساعت: 17:28